اخبار گوهرشادتازه هازن و ادبیات

مینا نصر؛ شاعر، نویسنده و فعال فرهنگی

مینا نصر در سال ۱۳۶۰ در ایران به دنیا آمد، در دوره دانش‌آموزی کار شعر را شروع کرد و با انجمن‌های ادبی و حلقات فرهنگی مهاجرین پیوند خورد، در جشنواره‌های ادبی رتبه آورد و مدتی نیز به کابل بازگشت و مشغول فعالیت‌های فرهنگی و ادبی شد. از آثار مینا نصر می‌توان به مجموعه شعرهای «اتفاق گلدان‌ها» و «زنی در سایه» اشاره کرد. مینا نصر فارغ التحصیل رشته فقه و حقوق زن در قم است. او همچنین سردبیر نشریه ادبی «نیم رخ» در کابل بوده است. مینا نصر هم‌اکنون ساکن تهران است و مشغول فعالیت‌های فرهنگی و ادبی است.

وی فرزند دایکندی‌ است؛ سرزمین کوه‌ها و دره‌های فراخ و طبیعت زیبا و بهشت مانند. گرچه زادگاهش را ندیده‌ است، اما مثل هر فرزندی که مادرش را از دور یا نزدیک می‌ستاید و عشق و علاقه‌ای وافر به محبوب و مادرش دارد. مینا نیز وطن‌اش را دوست دارد و ساعت‌ها و سال‌های زیادی در حسرت دیدنش و تنفسش و لمسش بوده‌ است و در مورد زادگاه‌اش و هم‌چنان محلی که حالا زندگی می‌کند چنین می‌گوید: امیدوارم به همین زودی گذرم به آن دیار زیبا بیفتد. اما قُم دومین شهر مورد علاقه و دوست‌داشتنی من است که سال‌های زیادی را در آن‌جا گذراندم. از روزهای خُردی و کودکی‌ام تا سال‌های ازدواج و تحصیل و دانشگاه و لحظه‌های خوشِ تجربه‌ای مادری و لذت بزرگ کردن کودکانم را در آن‌جا داشته‌ام…
شهر قم همه‌چیز من بود، بهترین و زیباترین و تلخ‌ترین و شادترین روزهای زنده‌گی‌ام را آن‌جا بوده‌ام.

مینا از ۱۷ سالگی که همانا نوجوانی وی بوده ‌است، شروع به سرایدن شعر به صورت پراکنده کرده ‌است.

حال دو مجموعه شعر یکی به نام «اتفاق گلدان‌ها» که در سال ۱۳۹۴ در تهران چاپ شد و دومی هم «زنی در سایه‌ام» که در سال ۱۳۹۶ در کابل به نشر رسید، از وی در دست است.

پس از مجموعه‌ی «اتفاق گلدان ها و زنی در سایه» که شامل کارهای با فضاهای متفاوت بود، مجموعه‌ای جدیدی آماده به چاپ دارد. اما با تاسف در این آشفته‌بازار ادبی، کار نشر و چاپ آشفته‌تر از همه است. شاعر باید با زحمت یا بی‌زحمت شعر بسراید، آنگاه هزینه‌ای چاپ کتابش را نیز بدهد و در آخر کار هم ناگزیر مثل صادق هدایت پشت کتابش بنویسد «به قیمت ۱۰۰ افغانی رایگان توزیع شود!» با این شرایط، چاپ کتاب و حتی نوشتن سخت است.

در زمینه سبک شعری وی می‌توانیم بگوییم که او بیشتر شعر سپید نوشته است. و این نشان دهنده‌ای آن است که علاقه‌ای خاصی به این نوع قالب دارد. ضمن آن، زمانی که مینا شعر گفتن را شروع کرده است، این قالب برخلاف امروز که سپیدسرایان زیادی در میدان هستند، کمتر شناخته شده بود و بیشتر شاعران ما غزل کار می‌کردند، به همین خاطر توجه وی به این نوع شعر بیشتر بود.

وی در بحث این که چرا شعر سپید می‌سراید چنین بیان می‌دارد: دلیل خاصی ندارد، چون از اول علاقه‌ام به بی‌وزنی و رهایی و گسستن از بند وزن بود، امروز هم بیشتر در همین سبک کار می‌کنم. ولی یک واقعیت آشکار این است که شعر قالب نمی‌شناسد مهم آن است که شاعر حرفی برای گفتن داشته باشد و دردی و احساسی و تجربه‌یی او را وادار کند به نوشتن و بیان آن‌چه می‌اندیشد و آن‌چه نگاه و حس می‌کند. نوع قالب شعر هیچ‌ وقت دلیل بر امتیاز و برتری اشعار بر یکدیگر نیست. مهم شعریت کلام و کیفیت بیان است.

بحث زنانه‌گی شعر، موردی است که شما به گونه عیان و هویدا در شعر مینا نصر می‌توانید حس کنید از دید شاعر، خیلی کم اتفاق می‌افتد که این موضوع در آثار زنان شاعر دیده نشود.

شعر مینا نصر همانند همه‌ای آثار به بار نقد و بررسی قرار گرفته و عده‌ای از منتقدان نظریاتی در مورد کارهای او بیان داشته اند، که خودش در این بیان میدارد: واقعیت این است که بازگو‎کردن دیدگاه‌های منتقدان و مخاطبان شعرم کمی برایم سخت است. البته مخاطبان عام معمولاً کسانی‌اند که می‌توانند با شعر آدم ارتباط برقرار کنند. آنانی که نمی‌توانند با یک نوع شعر ارتباط برقرار کنند، اصلاً به آن نزدیک نمی‌شوند. اما می‌ماند مسئله‌ای منتقدان به عنوان مخاطبان جدی شعر. نقدهای جدی‌تری که در مورد شعرهای من شده است، احساس می‌کنم تا حدودی خوش‌بینانه بوده است. اما از اینکه بگذریم، این نکته را می‌خواهم اینجا ذکر کنم که من در شعر بیشتر از آنکه به دنبال «زبان‌بازی» و به قول قدمایی‌ها «سخنوری» باشم، به دنبال «تصویر» یا همان تخیّل هستم. برای من مهم ‎جسم‌‎بخشیدن به امر ذهنی است. و در واقع من به تصویر به عنوان مواد خام شعر نگاه می‌کنم، نه به فزیک کلمه. نیم‌نگاهی به مسئله‌ای ایهام در شعر نیز داشته‌ام، اما همواره مواظب این بوده‌ام که دریچه‌ای ارتباط با مخاطب را کاملاً نبندم و به سراغ تصاویر کور و اصم نروم.

از دید بانو نصر شاعران زیادی در کابل، ایران و اروپا هستند که خوب کار می‌کنند، خوب شعر می‌گویند و شعرشان را با پیشرفت و تغییرات ادبیات فارسی معاصر وفق می‌دهند.

خانم نصر از جمله به این نام‌ها اشاره دارد: زهرا حسین‌زاده، تکتم حسینی، محبوبه ابراهیمی، شکریه ‌عرفانی، زهرا زاهدی، زینت نور، حمیرا نکهت، صنم عنبرین، حمیده میرزاد و بسیاری از شاعر بانوان دیگر.

مینا نصر در جشنواره شعر شهید بلخی در سال ۱۳۷۴ مقام دوم را به دست آورد، در جشنواره شعر همگرایی که میان ملیت‌های مختلف بود جز پنج نفر اول  قرار گرفت و در جشنواره طوبی که در قم برگزار شده بود مقام دوم را به دست آورد.

اما از دید وی جوایز ادبی و جشنواره‌ها بیشتر جنبه‌ای تشویقی و ترغیبی دارند. بیشتر هدف‌ برگزار‎کنند‌گان ‎جشنواره‌ها این است که نویسندگان تازه‌نفس و تازه‌کار را تشویق کنند و آنانی را هم که صاحب ذوقی‌ هستند و تا هنوز جرأت نوشتن را به خودشان نداده‌اند، ترغیب به نوشتن کنند، یا حداقل پای یک عده را بکشند به مجالس ادبی، تا شاید از این طریق بتوانند دایره‌ای مخاطبان ادبی‌شان را وسیع‌تر کنند. اما به نظر او جشنواره‌های ادبی تعیین‎‌کننده‌ای استعداد و کیفیت آثار یک نویسنده نمی‌تواند باشد. برای او شاید این جایزه‌های ادبی در گام‌های نخستین کمی تشویق‎کننده بوده و اعتماد‌به‌نفسش را برای نوشتن بیشتر کرده است، اما هیچ‌گاه به جشنواره‌ها و جایزه‌ها دل نبسته‌ است.

از دید مینا نصر مشکلی خاصی فرا راه بانوان شاعر وجود ندارد اما مسئله این است که خود بانوان شاعر به خودشان باور کنند، نگاه عمیق‌تر به پیرامون شان داشته باشند، جریانات روز ادبی را بشناسند و با ادبیات به روز جهان آشنا شوند تا بتوانند آثار متفاوت‌تر، با شگردهای تازه تری خلق نمایند.

رهایت کردم
تورا و خطوط مبهم پیشانی‌ات را
که رنج هزار خورشید را حک می‌کند
و آغوش گرمی است
برای رویاهای تفتیده
و کبوتران پریده رنگ
دیگر نامت
خاطره‌ات
عبورم نمی‌دهند از لابه‌لای شاخه‌های درختان
خوشه‌های انگور
دیگر در انتظار دستان تو نیست
دیگر
خش خش گام‌هایت
سکوت خفۀ باغ را نمی‌شکند
رهایت کردم
تو را و خطوط مبهم پیشانی‌ات را
و دیگر این باد است که مرهمی است
برای شانه‌های زخمی‌ام.

نویسنده: قدسیه امینی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا