نگاهی بر ماهیت روانشناسی و اهمیت آن در زندگی (۱)
امروزه با توجه به اینکه اکثریت مردم به اهمیت و جایگاه زن در شکل گیری و بهبود سلامت خانواده و جامعه پی بردهاند، میتوان دریافت که موضوع سلامت زنان نیز به عنوان پایه و اساس این روند به عنوان موضوع قابل توجهی باید در نظر گرفته شود.
زنان همواره در خانواده نقشهای گوناگون و زیادی را عهده دار بودهاند و تاثیرگذاری آنها بر اطرافیان و اعضای خانواده از چشم ما پوشیده نیست و به همین علت بر این شدیم تا در مسیر آگاهی دهی و بهبود سلامت روحی و روانی زنان قدمهای موثری برداریم؛ در ادامه شما با دریافت مطالبی در باب روانشناسی (به ویژه زنان) خواهید توانست تا در راستای ارتقاء ظرفیت معلوماتی خود در این زمینه با ما همراه شوید.
روانشناسی و سلامت روان دو مقولهی نوظهور در دهههای اخیر
با تکیه بر این امر که علم روانشناسی تاریخچهی هزاران ساله همچون سایر علوم ندارد، میتوان پی برد که علمیست جدید با ماهیتی پویا، به طوری که هرروز در حال رشد، تغییر و نوآوری میباشد.
این علم در گذشتههای بسیار دور نه بصورت مستقل و نه بصورت یک علم، بلکه صرفأ تحت عنوان زیر مجموعهای از علم فلسفه به آن پرداخته میشد، به گونهای که میتوان اظهار داشت این علم دارای پیشینهی طولانی و تاریخچهی نسبتأ کوتاه مدت میباشد که در طی سالیان اخیر با قدمت چیزی حدود صد سال به اینطرف، روانشناسی به عنوان یک علم مستقل بکار گرفته شده است.
انسانها در تعامل با زندگی، مدام به عنوان چیزی بیش از یک کالبد متشکل از پوست و گوشت و استخوان عمل کرده اند، چیزی سوال برانگیزتر، انتزاعیتر و غیرقابل لمس؛ به طوری که تعاملاتشان گاهی برایشان سوالاتی را بوجود آورده که در فیزیک قابل لمس انسان، برای آن پاسخی پیدا نمیکردند، چیزی که رفتارهای آنان را شکل میداد صرفأ با عملکرد جسمانی قابل توضیح نبود، پس باید در جستجوی بعد دیگری در باب ماهیت وجود انسان برمیآمدند.
اینکه چگونه انسان با فشارهای زندگی به سازگاری میرسد، چگونه عشق میورزد، چگونه اتفاقات محیط و دیگران را درک میکند یا اینکه چه چیزی رخ میدهد که گاهی با داشتن جسمی کاملا سالم، احساس خوبی ندارد و چیزی همچون خلاء یا دردی عمیق را در درون خود احساس میکند؟ همهی این سوالات، انسان را به کشف دنیای درون و جامعهی عملی را مصر بر کشف بخش جدیدی از علوم در این مورد هدایت میکرد، علمی بر حسب حقایق و رخدادهای پیچیدهی ذهن انسانها.
روانشناسی همان علمیست که به این موضوعات میپردازد، علمی برای پاسخ به تنوع ادراک انسانها و تمامی فرآیندهای ذهنی و عملکردهایی که هیچگاه صرفا با تکیه بر واکنشهای جسمانی قابل توضیح نبودهاند. هر چند از این علم تعاریف گوناگونی وجود دارد اما به عنوان تعریفی جامع میتوان به مورد زیر اشاره نمود:
«روانشناسی دانش بررسی رفتار و فرآیندهای ذهنی انسان میباشد و شامل چگونگی تاثیرات محیطی، فشارهای اجتماعی و تاثیرات زیست شناختی بر تفکر و عملکرد افراد میشود.»
جایگاه روانشناسی در زندگی بشر
اینکه پیدایش این علم چقدر حائز اهمیت است زمانی برای ما روشن میشود که در زندگیمان با چالشها و مواردی روبرو شویم که ذهنمان دیگر قادر به پاسخگویی به سوالاتمان در رابطه به چگونگی رفتار و افکارمان نباشد و احساس نیاز به فهمیدن و درک شدن از سوی افرادی را داشته باشیم که قادر به دریافت مفاهیمی از حالات درونی ما باشند که حتی خودمان عبارات درستی برای بیان آن حالات را نداریم و سرنخی از کلاف سر درگم ذهنمان را برایمان پیدا کنند.
هریک از ما ممکن است در مراحلی از زندگی احساس گیجی و ناکارآمدی ناخوشایندی را تجربه کرده باشیم که گاهأ این احساسات زودگذر و ناشی از تحریکات محیطی هستند، اما مواردی نیز هست که این کشمکشهای درونی چیزی بیشتر از یک حالت زود گذر میباشد، به گونهای که دیگر قادر نیستیم آنچه از یک فرد سالم انتظار میرود را به نحوهی درست انجام دهیم و دچار اخلال در عملکردهای رفتاری و ذهنیمان میشویم. در این نقطه از زندگی ممکن است از خودتان بپرسید مشکل چیست و یا کجاست؟ آیا مغزتان از فعالیت بازمانده؟ آیا سوخترسانی کافی به اعضا و ارگانهای بدنتان صورت نگرفته؟
با مهار مشکلات احتمالی و رفع موارد مورد نظر، ممکن است شما بازهم به آن عملکرد مطلوب در زندگیتان دست پیدا نکنید و دقیقا اینجاست که ما به اهمیت وجود روانشناسی و نقش آن در سلامت کامل (جسمانی و روانی) افراد پی میبریم.
ما سلامت روان را یک امر صرفأ انتزاعی و جدای از عملکرد فیزیکی بدن نمیدانیم، بلکه ارتباط سالم و کنترل شده بین جسم و ذهن را اساس سلامت کامل در نظر میگیریم زیرا اخلال در هر یک از این دو بخش (جسم و روان) قادر به تاثیرگذاری بر روی یکدیگر هستند و با توجه به این امر مهم، میتوان دریافت که موضوع روان بعد دیگری در باب دستیابی به یک انسان سالم میباشد.
در علم روانشناسی به افراد کمک میشود تا با زندگی و محیط اجتماعی خود بهتر سازگار شوند و بر مشکلات هیجانی، رفتاری و عاطفی خود غلبه کنند تا رفتارهای سالمتری را درخود پرورش دهند. هیچ گاه ادعا بر این نیست که روانشناسان مشکلات شما را از بین میبرند، بلکه صحبت از این است که آنها به شما کمک میکنند تا نحوهی برخورد با این مشکلات و مدیریتشان را از مسیر درست آن بیاموزید. ما در پاسخ به نیازهای جسمانیمان غذا میخوریم، لباس گرم میپوشیم، میخوابیم و به طور کلی به ازای هر نیازمان در زمان درست آن، پاسخ میدهیم، حال آنکه در قبال نیاز به عشق، تمرکز، آرامش و هرآن نیاز عاطفی و رفتاری دیگر چگونه با قضایا برخورد میکنیم؟
افراد گاهی نیازهای روانی و عاطفیشان را به قدری نادیده میگیرند تا در نهایت، آنها در جای دیگر و به شکل دیگری یا حتی وخیمتر در وهلهای از زندگی بروز میکنند؛ در اینجا سلامت روان و اهمیت آن بر ما آشکار خواهد شد، درست در زمانهایی که میفهمیم ساده گذر کردن از کنار مشکلات و دردهای درونیمان بصورت زخمی عمیق در زندگیمان مسیرشان را باز کردهاند.
سلامت روان در تعریف خود عبارت است از: «برخورداری از نوعی تندرستی که فرد در آن بتواند تواناییها و محدویتهای خود را بشناسد، عملکردهایی در سطح قابل قبول داشته باشد و کنترل عاطفی و رفتاری خود را در دست بگیرد.»
ما ضرورت داریم تا همچون نیازهای جسمانی به نیازهای روانیمان نیز پرداخته شود، نادیده گرفتن آنها چه از سر سهل انگاری و چه اغلب از روی اطلاعات محدود، تاثیرات مخربی بر جنبههای مختلفی از زندگی ما خواهد گذاشت؛ ما رد پای درد و رنجهای روانمان را ممکن است در جای جای زندگیمان مشاهده کنیم که پرداخته نشدن به آنها متاسفانه خودمان و اطرافیانمان را دچار آسیب خواهد کرد.
خوشبختانه جریان اطلاع رسانی و آگاهی دهی، این روزها آنقدر به سرعت به پیش میرود که افراد با کمی پیگیری در زمینهی سلامت روان، قادر به دریافت معلومات در این زمینه هستند و درصورت مشاهدهی علایم میتوانند با مراجعه به افراد حرفهای در این زمینه از پیشرفت علایم و مشکلاتشان جلوگیری کنند. این جریان و احساس مسئولیت نسبت به ضعفهای رفتاری و اخلاقی خودمان و در سدد درمان آنها برآمدن، گواه جامعهی سالم خواهد بود زیرا با درک اهمیت سلامت روان، ما پی خواهیم برد که چقدر حضور افراد سالم در زندگی و محیطمان موثر، مفید و سازنده خواهد بود و همچنان برعکس این موضوع، چقدر میتواند اوضاع را وخیم و غیرقابل تصور کند.
ما در این عصر بیش از هر زمان دیگر نیاز به تعامل با دیگران داریم، تعاملاتی در جهت پیشبرد امور زندگیمان که لازمهی آن رفتارهایی سازگارانه و سالم با دیگران میباشد که این سازگاری با محیط و ارتباطات اجتماعی و میانفردی مفید و مثبت ذهن هایی سالم و به دور از گزند و آسیب میطلبد و این همان چیزیست که ما در موضوع سلامت روان به آنها میپردازیم؛ چیزی فراتر از کنش و واکنشهای قابل مشاهده و ملموس جسم انسان، علمی که با اتصال به ارتباطات بین ارگانهای مختلف بدن و ذهن انسان به نتایجی در مورد علل وقوع رفتارها و راهکارهایی جهت رفع نواقص و ناهنجاریهای روانی و عاطفی افراد دست مییابد.
نویسنده: مرضیه بهروزی «روانشناس بالینی»