تصاویر به جای متن حرف میزند
عکاسی هنری است که در دهههای اخیر از اهمیت بالایی در جامعه خبری و مطبوعاتی برخوردار بوده و آنهای که درک از عکاسی دارد، معتقدند که عکسها حرف میزند، عکسها پیام دارند. عکسها مفهومی را در خود جا داده است که گاهی اوقات متون از بیان آن عاجز است. عکاسی یک شغل و حرفه نیست، بلکه یک هنر است؛ هنری که بیانگر احساسات، عواطف و همچنان به انظار قراردادن اتفاقات شمرده میشود. ثبت عکس و عکاسی در ادوار تاریخ، فراز و نشیب طولانی را طی نموده که خوشبختانه امروزه این هنر در حال باروری است.
انسانها از همان دورهی ابتدایی زندگی به عکس اهمیت و ارزش قایل بوده اند. گرچه در دورههای ابتدایی زندگی انسانها دوربینهای عکاسی وجود نداشت؛ ولی آنها از طریق نقاشی این راز را زنده نگهداشتهاند. آنها برای بیان موقعیت، و جایگاه اجتماعی شان، ثبت وقایع و حوادث، در مغارهها نقاشی و یا روی سنگها حکاکی میکردند.
با بهوجود آمدن و اختراع دوربین، نخستین قشر که بیشتر به استفاده از دوربین روی آورد، نقاشان بود. آنها برای ثبت واقعهها، بیان و توضیح مطالب، ثبت خاطرهها و… از دوربین استفاده کردند. البته در آن زمان استفاده از دوربین به مثابهی حال، آسان نبوده و دشواریهای خودش را داشت.
از آنجاییکه نخسیتن عکس در سال ۱۸۲۲ م. توسط شخص فرانسوی بنام ژورف نیسه به ثبت رسیده و در زمان رونوشتبرداری از بین رفته است، سپس چهار سال بعد از این اتفاق دوباره همین شخص توانسته است که عکسی از طبیعت را ثبت نموده و روی آن نام اصطبل/کبوترخانه بگذارد. این خودش بیانکننده پربها بودن عکس در جهان است که ساختن آلهی برای ثبت یک تصویر چهار سال طول کشیده است که چهار سال زمان اندکی نیست.
هنر عکاسی در افغانستان
هنر عکاسی در افغانستان در اوایل قرن بیستم از دربار شروع شده که در این قرن، هنر عکاسی در بین طبقات اجتماعی یک امتیاز محسوب میشده است و فقط درباریان از این امتیاز مستفید میشدند.
نخستین عکاس در افغانستان امیر حبیباللهخان بود که وی علاقهی زیادی به مظاهر دنیایی مدرن داشت. وی بر علاوهی راه انداختن هنر عکاسی در افغانستان؛ سینما و تلفن را نیز به کابل آورد. هنر عکاسی در زمان او رشد نموده و کمکم وارد مطبوعات شده و مردم با عکس آشنا شد. اما بهترین گسترش هنر عکاسی در افغانستان با به روی کارآمدن اماناللهخان بود که وی بعد از سفر اروپایی خویش خواهان تجدد بیشتر و مدرنگرایی در کشور شده بود.
علامه فیض محمد کاتب هزاره در جلد چهارم سراجالتواریخ مینویسد: « در اوایل سال ۱۹۰۹ میلادی امیر حبیبالله خان که به لهو و لعب و شکار شیر مصروف بود، از هندوستان هزاران روپیه را وسایل عکاسی خرید نموده و یک گوشهی شمالی ارگ شاهی را به استدیویی عکاسی تبدیل کرد.»
اولین عکاسخانه در جوار کوتیاستور در باغ ارگشاهی تأسیس و افتتاح شد که بنام عکاسخانهی شاهی مشهور شد. بعد از آن این هنر به یکحالت باقی نمانده و روز به روز در افغانستان پیشرفت نمود تا اینکه عکاسخانههای زیادی در گوشه و کنار شهر کابل سر برکشیدند.
در رابطه به ترویج فرهنگ عکاسی در افغانستان، نقش سراجالاخبار را نیز نمیتوان نادیده گرفت. این روزنامه که در سال ۱۹۱۱ توسط محمود طرزی تاسیس و در کابل به فعالیت آغاز نمود، در سال اول نشراتش به صورت لیتوگرافی به نشرات پرداخته و در سال دوم فعالیت به شکل تیپوگرافی به نشراتش ادامه داد؛ بنا بر باور عبدالغفور فرهادی هنر عکاسی از هند وارد افغانستان شده و امیر حبیباللهخان با استفاده از وسایل استدیو ایجاد شده در ارگ، عکسهای که خود میگرفت از طریق سراجالاخبار به نشر میرسانید.
روزنامه سراجالاخبار در گسترش عکاسی سهم مهمی را در افغانستان ایفا نموده است. این روزنامه در سال ۱۹۱۲ یک مسابقه عکاسی را برگزار نموده و عکس های درجه اول را در شماره دوم به دست نشر سپرد.
نقش بسزای اماناللهخان در ترویج و گسترش عکاسی در افغانستان نیز قابل تأمل است؛ زیرا زمانیکه اماناللهخان در سفر اروپایی به سر میبُرد، عکسهای خود را همراه ملکه ثریا به کابل فرستاد. این در حالی بود که حین بازگشت، وسایل عکاسی را نیز با خود آورد که این جرقهی بود برای عمومیشدن عکاسی در افغانستان.
در زمان اماناللهخان عکسهای زیادی از مردم عام گرفته شد که به نمونههای بارز آن میتوان به دانشجویان دانشگاه کابل، عکس مردم با امانالله خان، عکسهای ملکه ثریا با متعلمین مکتب و… اشاره کرد.
نادرشاه به هنر عکاسی علاقه داشت یا خیر؟
در مورد اینکه نادرشاه به هنر عکاسی علاقه داشت یاخیر. اما و اگر زیادی وجود دارد. زیرا از این دوره در متون تاریخی، روایتی وجود ندارد و همین دلیلی است برای شک و شبههی علاقه وی به هنر عکاسی.
از این دوره یک عکس وجود دارد که شاید این عکس توسط عکاسان افغان گرفته شده باشد. این عکس شرحکننده و به تصویرکشانندهی صحنهی کشته شدن نادرشاه به دست عبدالخالقخان هزاره است که بعدا به انگلیس فرستاده و در آنجا با ابهت زیادی در روزنامه نشر شد. تا قبل از این عکسی وجود نداشت که صحنه کشته شدن شاه یک مملکت را به تصویر کشیده باشد، جز عکس کالسکهی شاه و ملکه در اسپانیا که مورد هدف بمب دستی قرار گرفته بود. در این باره اخبار مصون لندن نیز گفته است. « هنوز هیچ عکسی از قتل یک رهبر سیاسی گرفته نشده است، این عکس به نوع خودش منحصر به فرد است.» این در حالی بود که عکس عبدالخالقخان با دست و پای بسته به غول و زنجیر نیز به روزنامههای داخلی نشر شد.
بر خلاف نادرشاه، ظاهر شاه در عکاسی علاقهی زیادی داشت طوریکه وی یک از عکس مجسمه شکسته گرفته و در اختیاری فرانسویها قرار داد. فرانسویها با توجه به عکس به کاوشگری پرداخته و شهر آیخانم را کشف کردند.
از زمان حکومت ظاهر شاه آنچه در هنر عکاسی اهمیت دارد، رواج دوربینهای صندوق چوبی ( دوربین فوری) است. این نوع دوربین بسیارساده و ارزان بود که روی سه پایه چوپ تنظیم شده و توانایی چاپ عکسهای سیاهوسفید را در ظرف چند دقیقه داشت.
نخستین دورهی فراگیری هنر عکاسی نیز در همین دوره با تدریس آقای افندی برگزار شد. زیرا اداره حکومتی ظاهرشاه تصمیم گرفت که برای مردم تذکره/شناسنامه توزیع نماید؛ بناً به اشخاص عکاس در افغانستان نیاز مبرم حس میشد.
هنر عکاسی و عکسبرداری در افغانستان به مرور زمان پیشرفت نموده و امروزه بهعنوان یک نیاز مبرم در جامعه مدنی شمرده میشود.
نخستین عکسها از افغانستان
جانبورک ایرلندی دستیار ویلیام بیکر از نخستین عکاسانی است که تصاویری از طبیعت زیبایی افغانستان را ثبت و در دسترس رسانهها قرار داد. جانبورک در آن زمان در ارتش انگلیس خدمت مینمود و سربازان انگلیسی را در جنگ جهانی دوم همراهی مینمود. در تصاویر اخذ شدهی جانبورگ مناظر زیبای افغانستان و زندگی عادی شهروندان این سرزمین به زیبایی انعکاس یافته است.
تصاویر اخذ شده توسط این فرد از افغانستان در موزیم بریتانیا نگهداری میشود که به کمک بنیاد آغاخان چند سال پیش در کابل به نمایش درآمد، گفتنی است که برای دومین بار عکاسی در افغانستان در زمان جنگ دوم افغان – روس دوباره از کنار میلههای تفنگ ظاهر شدند و واقعههای جنگی و کشوری را ثبت نمودند.
ثبت عکس از مناظر افغانستان و زندگی عادی مردم، بعضی از عکاسان را به شهرت جهانی رسانده است که میتوان به طوری نمونه به عکس دختر چشم آبی افغانستان اشاره کرد که توسط استیومک کیوری در اردوگاه مهاجرین افغانستان در پاکستان گرفته شده است. بعد از این اتفاق عکاسان خارجی با انگیزههای خاص وارد افغانستان میشدند و از دریچهی دوربین؛ مناظر افغانستان و واقعههای زندگی مردم این مرز و بوم را تحت پوشش قرار میدادند.
در جنگهای داخلی احزاب سیاسی در افغانستان، این دوربینهای خارجیها بودند که واقعههای جنگی افغانستان را به زبان تصویر ثبت مینمودند. شماری از رهبران سیاسی این احزاب عکاس شخصی داشته و واقعههای جنگی احزاب را ثبت و از طریق روزنامه و نشرات احزاب به دست نشر میسپردند که با تسلط یافتن حکومت فعلی در دوره قبل؛ نگارگری یعنی عکاسی در افغانستان ممنوع اعلام شده و اعضای رهبری حکومت سرپرست اخذ تصویر از انسان را به مثابه شرک با خداوند میدانستند. با این وجود بازهم بازار عکاسی در افغانستان از میان نرفته و عکاسان لحظات خوشی مردم را در زیرزمینیها به دور از چشم حکومت سرپرست ثبت مینمودند.
رونق عکس خبری
رونق این دوره عکاسی بر میگردد به سال ۲۰۰۱ که تحریمهای علیه عکاسی و عکاسان برداشتهشده و عکاسان داخلی که بیرون از کشور رفته بودند، همراه شماری از عکاسان خارجی به افغانستان برگشتند.
پس از سقوط حکومت فعلی در دوره قبلی، رضا دقتی عکاس فرانسوی-ایرانیالاصل همراه استیو مک کیوری امریکایی – که شناخت خوبی از افغانستان داشتند، زیرا وی در جنگ افغانستان با شوروی در پشت سنگرهای جنگی عکاسی میکردند- به افغانستان برگشته و با راهاندازی مرکز آموزشی عکاسی در مرکز فرهنگی آیینه در کابل به آموزش و پرورش عکاسان جوان در افغانستان پرداختند.
با برگشتن عکاسان باتجربهی که از افغانستان رفته بود و شریکساختن تجربیات شان در عرصه نگارگری و تصویرنگاری به عکاسان جوان و داخلی افغانستان، بازار عکاسی در افغانستان به اشکال حرفهیی و غیرحرفهیی رونق گرفت. زمان هر قدر میگذشت نتیجه به سود عکاسان جوان خاتمه مییافت. زیرا با رفتن حکومت سرپرست در دوره قبلی؛ ناشران و روزنامهنگاران با راهاندازی رسانههای چاپی، دیداری و شنیداری به صحنه آمده و با گسترش دستگاههای چاپ و نشر؛ فرصتی به عکاسان داده شد که رویکرد تصویرنگاری و عکاسی در افغانستان بیشتر شد.
این فرصت بود که رسانهها در اختیار عکاسان حرفهی و آماتور گذاشتند و آنها توانستد با استفاده از این فرصت با رسانههای خارجی نیز در ارتباط شوند.
از سویی عکاسان خارجی به دلایل مختلف از جمله آشنایی نداشتن با مناظر افغانستان و نابلدی مسیرها، رجوع به عکاسان افغانستانی نموده و آنها را برای شان همکار برگزیدند.
تا سال ۲۰۰۲ آثار عکاسان افغانستان زیاد به چشم نمیخورد، تا اینکه نجیبالله مسافر – دانشآموختهی فاکولتهی هنرهای زیبایی دانشگاه کابل در زمان حکومت داکتر نجیبالله احمدزی- نمایشگاهی مستند از وضعیت ساکنان مناطق مرکزی هزارهجات در کابل راهاندازی و عکسهای که در زمان تحریم حکومت سرپرست در دورهی قبل در برنامهی «کمربند گرسنهگی هزارهجات» گرفته بود به نمایش گذاشت. وی این نمایشگاه را در مرکز فرهنگی آیینه برگزار نموده و توجه زیادی عکاسان، روزنامهنگاران و رسانههای بیرونی را جلب نمودند که با دعوت منوچهر دقتی، وی در مرکز فرهنگی آیینه مشغولِ همکاری در عرصه عکاسی با این نهاد شد.
با وجود که نام عکاسان افغانستانی تا سال۲۰۱۱ کمتر شنیده شده و عکاسان خارجی یا سوژههای انتخابیشان از افغانستان هرازگاهی خبرساز شده و برنده جایزه میشده است، با این وجود در همین دوره، عکاس افغانستانی به نام مسعود حسینی در کارنامه خود دوجایزهی بینالمللی دارد که فنون عکاسی را در مرکز فرهنگی آیینه فراگرفته بود. مسعود حسینی تا ۲۰۱۱ زیاد نامش آوازهی گوشها در عرصه عکاسی نشده بود تا اینکه وی در همین سال با سوژه عکس خبری از کابل تحت عنوان عاشورای خونین کابل برندهی جایزهی پولیتزر عکاس خبری شده و نامش در میان بهترین عکاسان افغانستانی در عرصه عکاسی بر سر زبانها افتاد.
همچنین در سال ۱۳۸۷ مرکز فتوژورنالیزم به منظور فن عکاسی در کابل ایجاد شد که هیأت موسسین آن جوانان عکاس کابل بودند؛ که بعدها با همکاری نجیبالله مسافر شماری از عکاسان افغانستان بزرگترین نمایشگاهی عکاسی را در ده ولایت افغانستان تحت عنوان «افغانستان جدید از دید افغانها» برگزار نمودند که نهادهای حامی این نمایشگاه عکاسی بخش فرهنگی سفارت آمریکا و اداره انکشافی سویس بودند.
همگانی شدن عکاسی
با به وجود آمدن وسیلههای تکنالوژی و شبکههای اجتماعی، عکاسی در افغانستان همگانی شده و اکثریت همه روزه عکسهای را از سوژههای مختلف در شبکههای اجتماعی بارگذاری مینماید. البته این در حالی است که مردم بیشتر به شکل غیرحرفهی عکاسی میکند.
قبل از موبایل و دوربینهای پیشرفته؛ مردم از دوربینهای نواری برای گرفتن عکس استفاده مینمودند که آن دوربینها، نواری خاص داشت و سوژه به شکل تصویر روی نوار واقع شده و سپس در عکاسخانهها؛ عکسها را چاپ مینمودند. با بهوجود آمدن دوربینهای پیشرفته و موبایل؛ استفاده از دوربینهای نواری کمرنگ شده تا اینکه امروزه از آن نوع دوربین کس استفاده نمیکند.
با استفاده از دوربینهای دیجیتالی و کمرههای مجهز روزانه هزاران تصویر در شبکههای اجتماعی بارگذاری میشود که بعضی تصاویر به شکل کاپی نیز بارگذاری شده و مشکلاتی را برای عکاسان حرفهی به بار آورده است، زیرا بدون توجه به اخلاق عکاسی و قانون کپیرایت آسیبهای را به امور شخصی مردم زده و نشر بدون اجازهی عکسهای شخصیتهای حقیقی و حقوقی چشمانداز عکاسی را با مشکلات و بنبستهای حقوقی، اخلاقی و اجتماعی مواجه کرده است.
این درحالی است که فتوژورنالیستان و عکاسان آماتور همواره تلاش میکنند تا بهترین سوژهها را در اختیار رسانهها قرار داده و توجه اشخاص خارجی را به سمت افغانستان و مناظرش معطوف نماید. زیرا عکسها به مثابهی متن حرف برای گفتن و تصویر برای تحلیل دارد. از این رو بعضی از اشخاص هنردوست، روی هنر عکاسی در افغانستان سرمایهگذاری نموده که متاسفانه پروژهها به شکل درست آن تطبیق نشده و اکثر پروژههای آموزش عکاسی در افغانستان حیفومیل شده است.
بیش از یکدهه است که ما شاهد هستیم با تحولاتی که در عرصه این حرفه در افغانستان ایجاد شده، عکاسان آماتور و حرفهی خارجی با راهاندازی پروژههای عکاسی در کابل و برخی ولایات جوانان را چند صباحی به روشهای عکاسی آشنا نمودند. اما نتایج این پروژهها آنطور که باید مثمر واقع میشد، نشده و جوانان عکاس افغانستانی از امتیازات محروم ماندند.
اگر این پروژهها موقتی نمیبود و یا به شکل درست آن تطبیق میشد؛ امروز شاهد ظهور عکاسان حرفهی و آماتور بیشتر میبودیم.
نویسنده: محمدرضا رامز